برچسب
یک ضربالمثل انگلیسی میگوید:
«وقتی میبینی آشپزخانه خیلی گرم است آن را ترک کن.»
ترک کردن یک موقعیت یا بسیاری از به ستوه آمدنهای ما در زندگی، عمل به شکل ناخودآگاهانه به همین سفارش است.
موضوع فرار دختران از خانه هنگامی که مطرح میشود یک موضوع زشت، پر از انزجار و در بهترین حالت آسیب اجتماعی و در حد دلسوزی برای این دسته از بچههاست. با این حال چرا هیچکس از فرار پسران از خانه نمیگوید؟
موضوع فرار دختران از خانه هنگامی که مطرح میشود یک موضوع زشت، پر از انزجار و در بهترین حالت آسیب اجتماعی و در حد دلسوزی برای این دسته از بچههاست. با این حال چرا هیچکس از فرار پسران از خانه نمیگوید؟
چه چیزی دختران را از خانه فراری میدهد؟
جامعه مقصد، چه ویژگیهایی دارد که این دختران به محض فرار به دام میافتند؟
و باز هم جامعه مقصد از امکان چه سرویسها و خدمات اجتماعی محروم است که دختران دچار بدترین سرانجامها میشوند؟
به راستی چه کسی یا چه عاملی دختران را فراری میدهد؟
نخستین برداشت از این موضوع این است که باید دختر فراری را از فرد مجرم جدا کنیم. بهرغم اینکه ولگردی خودش جرم است اما نمیتوانیم بگوییم هر دختری که فرار میکند، مجرم است. یا اینکه بخواهیم دختر فراری و زن روسپی را یکی کنیم. این درست نیست. دختران فراری معمولاً در گروه سنی ۱۴ تا ۲۵ سال قرار دارند. موقعیت سنی این افراد نشاندهنده میزان آسیبپذیری، احتمال بزهکاری، بزهدیدگی یا قربانی شدن در برابر سوءاستفادههای جنسی مختلف و دیگر سوءاستفادههاست.
محیط نامساعد و تشنجآفرین خانواده، طلاق و اعتیاد والدین بهخصوص پدر، اختلاف والدین و فرزندان، کنترل و سختگیری افراطی و غیرمنطقی والدین، مشکلات حاد اقتصادی، احساس ناامنی درخانه، اختلالات شخصیت و روابط عاشقانه، ترس از رسوایی پس از تجاوز جنسی، مخالفت والدین با ازدواج دختران با شخص مورد نظر یا آزار ناپدری یا نامادری، آزارهای جسمی و جنسی از سوی نزدیکان بهویژه محارم و... را میتوان ازجمله مهمترین عوامل زمینهساز فرار دختران از خانه برشمرد.
خانواده
فرار از خانه درواقع زیر پا گذاشتن مقررات خانوادگی و هنجارهای اجتماعی است که اغلب به علت ترس، خشم، یا انتقامجویی در مقابل عوامل مخرب و آشفته خانوادگی و اجتماعی رخ میدهد. ساخت و روابط متزلزل افراد در درون خانواده، اعضای معترض و ناخشنود از این وضعیت نابسامان را به طرف جامعه پرتاب میکند، با این اتفاق فرد را به فراری تبدیل کرده و به سوی بزهکاری و ارتکاب سایر جرائم سوق میدهد. «گزارش سازمان بهداشت جهانی حاکی است که سالانه در جهان بیش از یک میلیون نوجوان ۱۳ تا ۱۹ ساله از خانه فرار میکنند که ۶۰ تا ۷۰ درصد این افراد، شامل دختران و ۳۰ تا ۴۰ درصد از آن در بین پسران رخ میدهد.
میزان محبت، صمیمیت، حمایت عاطفی و وابستگی ازجمله مسائل مهمی است که در دوران اولیه زندگی میتواند در بروز رفتارهای بهنجار یا نابهنجار موثر باشد. نتایج تحقیقات نشان داده است که هرچه از میزان وابستگی والدین به فرزندان کاسته شده، بر فرار آنان از خانه افزوده شده است. مساله دیگری که بهعنوان دلیل فرار وجود دارد اما کسی فکرش را نمیکند که در ایران هم وجود داشته باشد، بحث ناامنی در خانواده است؛ یعنی در خانوادهای که دختر مورد سوءاستفاده جنسی پدر یا برادر قرار گرفته یا احساس میکند که ممکن است این اتفاق برایش بیفتد. علت دیگر فرار در خیلی از شهرهای کشور، مساله ازدواج و اجبار در آن است. ما مواردی داشتیم که اینها به دلیل جبری که در خانواده درمورد ازدواجشان وجود داشت، فرار کرده بودند.
گروه همسالان
دیگر شاخصی بود که به میزان ۵/۶۷ درصد تاثیر زیادی بر فرار دختران داشته است. گروه همسالان، بهعنوان دومین عامل(بعد از خانواده) در جامعهپذیری جوانان و نوجوانان نقش مهمی برعهده دارد. ارتباط با گروههای سنی در شکلگیری رفتار فردی و اجتماعی نوجوانان و جوانان بسیار مهم است. این گروه ممکن است تاثیر خانواده را نیز دگرگون یا حتی خنثی کند. انسان به دلایل مختلف خود را با دیگران مقایسه و ارزیابی میکند. در این فرآیند انسان ارزشها و استانداردهای افراد یا گروههای دیگر را بهعنوان یک قالب مقایسهای و مرجع در نظر میگیرد. این گروه میتواند در پیشرفت و تکامل شخصیتی و رفتارهای اجتماعی نوجوانان و جوانان نقش مهمی ایفا کند. همچنین میتواند زمینه یادگیری بسیاری از مهارتها و فعالیتهای اجتماعی را فراهم کند. بنابراین حضور در محیطهای نامناسب و داشتن دوستان ناباب و ارتباط با معیارهای اخلاقی غیرمتعارف اجتماعی میتواند زمینه رفتارهای نامناسب را ایجاد کرده و گروه همسالان میتواند بهعنوان گروه مرجع مورد توجه قرار گیرد.
رویای محبت و آزادی
دخترهایی که فرار میکنند، تصورشان از فرار، بهدست آوردن شرایط واقعا خوب است. اما این تصویر رویایی شاید فقط ۲۴ ساعت طول بکشد! خیلی از این بچهها بعد از ۲۴ساعت، فجایعی را تجربه کردهاند که درککردنش خیلی سخت است؛ مورد تجاوز قرار گرفتهاند، کتک خوردهاند، خانههایی که از ترس به آنها پناه میبرند و بعد آنجا آسیب میبینند و... ولی واقعا اکثرشان دنبال یک زندگی خوبند و میخواهند محبت را تجربه کنند یا استقلال و خود بودن را؛ یعنی دنبال یک امید واهی هستند.
پس از فرار
گرفتارشدن در دام شبکههای قاچاق دختران و زنان جوان: قاچاقچیان، ایادی خود را در مناطقی مانند پارکها، مقابل مدارس راهنمایی و دبیرستانها و اماکن عمومی میگمارند تا با پرسهزدن در این اماکن و شناسایی دخترانی که از منازل خود فرار کردهاند، آنها را با وعدههایی، به دام اندازند. گاهی فرار، پس از طرح دوستی و آشنایی از سوی دلالان شبکههای قاچاق و دادن وعدههای مختلف چون خروج آسان از کشور و درآمد خوب و زندگی بهتر، اتفاق میافتد. تجاوز، اجبار و تحمیل: معمولا دختران فراری که آسیبپذیر نیز هستند، گرفتار مشکل تجاوز، اجبار و تحمیل میشوند. قاچاقچیان، دختران جوانی را که به هر انگیزه از خانه خود گریختهاند، وسیله درآمد خود قرار میدهند. آنها را به برقراری ارتباط جنسی و انجام کارهای خلاف مجبور میکنند. در سالهای اخیر نوع جدیدی از فریب و قاچاق دختران و زنان از طریق اینترنت مشاهده میشود که بیشتر حاصل گسترش شبکههای ارتباطی مجازی است.
حدود سال۷۷ یا ۷۸ بود که فرار دختران بهعنوان یک معضل و بحران اجتماعی در جامعه مطرح شد و جامعه روی این مساله حساس شد؛ در نتیجه، سازمان بهزیستی ستادی را ایجاد کرد. تعدادی از اینها که خانواده داشتند، بعد از مددکاریی که روی خانواده انجام میشد، به خانواده ارجاع میشدند و بقیه که نیاز به بازپروری داشتند، به مراکز مختلف فرستاده میشدند.
بعد از این برنامهها، سازمان بهزیستی به این نتیجه رسید که علاوهبر دختران و زنان فراری، خانمهایی هم هستند که نه مجرمند، نه معتادند، نه فراریند، بلکه در خانههایشان هستند و در منزل دچار مشکل شدهاند. مثلا مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند. برخلاف موارد قبلی که یا از طریق نیروی انتظامی به مراکز مددکاری معرفی میشدهاند یا از طریق سازمان زندانها، این مورد خاص به صورت خودمعرف به مراکز مددکاری مراجعه میکند.
بنابراین مراکزی تاسیس شد بهعنوان مراکز مداخله در بحرانهای اجتماعی یا اورژانس اجتماعی که کارش رسیدگی به زنان آسیبدیده اجتماعی بود. در تهران حوالی سال۸۰ این مراکز در چهار نقطه شهر تاسیس شد.
تبلیغات زیادی هم برای آن شد تا زنان و دخترانی که آسیبدیده اجتماعی هستند یا حتی دخترانی که از شهرستانها فرار کردهاند و به تهران آمدهاند، خودشان را به این مراکز معرفی کنند. در مراکز مداخله در بحران، یک تیم تخصصی هم تشکیل شد که سطح آسیبدیدگی و مرکزی را که باید به آن فرستاده شوند، تشخیص بدهد.
پسر فراری
در ایران نوع تعصب و دیدگاهی که درمورد دخترها وجود دارد، درمورد پسرها وجود ندارد. اما پسرها دلیلی ندارد که فرار کنند چون همان آزادی را دارند. یک مددکار میگوید: موردی بود که متاسفانه از نظر هوشی هم در حد مرزی بود؛ دختر، چهره قشنگی داشت. در محل یک پسری به او توجه میکرد. ارتباط یا چیز خاصی هم نبود، فقط توجه بود. بعد بین برادر این دختر و پسر دعوا و درگیری میشود. دختر که خیلی ترسیده بوده، از خانه فرار میکند و میخواسته به خانه خواهرش برود که نیروی انتظامی او را گرفته بود و آورده بود بهزیستی. فردای آن روز، برادر این دختر آمد و چون شناسنامه هم داشت، ما باید دختر را تحویلش میدادیم. فکر میکنید چه اتفاقی افتاد؟ برادر، دختر را برده بود در پارک لویزان دار زده بود. بابت چی؟ برای اینکه کسی در محل به او توجه کرده و یک شب هم خانه نبوده. با همه این تفاسیر برای بررسی یک آسیب اجتماعی از دو سو میتوان به آن نگاه کرد؛ نخست اینکه در خانههایی که خاستگاه چنین مسالهای است و دختران را به جای ماندن به رفتن و گریز تشویق میکند چه مسائلی وجود دارد؟ و بعد آنکه تا چه حد مراکز مددکاری یا مختص چنین افرادی در جامعه وجود دارد؟
مساله این است که اگرچه بخش نخست مسائل کلی بسیاری را در بر میگیرد که از فقر تا اعتیاد مردسالاری و.. است. اما در بخش دوم راهکارهای کاربردیتری میتواند وجود داشته باشد. اگر جلوگیری از فرار دختران از چنین خانههایی تا حد زیادی مشکل است ولی دستکم میتوان مراکز معتمدی را پیش پای این افراد قرار داد که اگر قصد بیرون زدن از خانه را دارد به جای گرفتارشدن در دام آسیبهای بیشتر به این مراکز مراجعه کنند. البته چنین راهکاری نیازمند کسب اعتماد و از سویی روشهای مددکاری و مشاوره است.
نخستین برداشت از این موضوع این است که باید دختر فراری را از فرد مجرم جدا کنیم. بهرغم اینکه ولگردی خودش جرم است اما نمیتوانیم بگوییم هر دختری که فرار میکند، مجرم است. یا اینکه بخواهیم دختر فراری و زن روسپی را یکی کنیم. این درست نیست. دختران فراری معمولاً در گروه سنی ۱۴ تا ۲۵ سال قرار دارند. موقعیت سنی این افراد نشاندهنده میزان آسیبپذیری، احتمال بزهکاری، بزهدیدگی یا قربانی شدن در برابر سوءاستفادههای جنسی مختلف و دیگر سوءاستفادههاست.
محیط نامساعد و تشنجآفرین خانواده، طلاق و اعتیاد والدین بهخصوص پدر، اختلاف والدین و فرزندان، کنترل و سختگیری افراطی و غیرمنطقی والدین، مشکلات حاد اقتصادی، احساس ناامنی درخانه، اختلالات شخصیت و روابط عاشقانه، ترس از رسوایی پس از تجاوز جنسی، مخالفت والدین با ازدواج دختران با شخص مورد نظر یا آزار ناپدری یا نامادری، آزارهای جسمی و جنسی از سوی نزدیکان بهویژه محارم و... را میتوان ازجمله مهمترین عوامل زمینهساز فرار دختران از خانه برشمرد.
خانواده
فرار از خانه درواقع زیر پا گذاشتن مقررات خانوادگی و هنجارهای اجتماعی است که اغلب به علت ترس، خشم، یا انتقامجویی در مقابل عوامل مخرب و آشفته خانوادگی و اجتماعی رخ میدهد. ساخت و روابط متزلزل افراد در درون خانواده، اعضای معترض و ناخشنود از این وضعیت نابسامان را به طرف جامعه پرتاب میکند، با این اتفاق فرد را به فراری تبدیل کرده و به سوی بزهکاری و ارتکاب سایر جرائم سوق میدهد. «گزارش سازمان بهداشت جهانی حاکی است که سالانه در جهان بیش از یک میلیون نوجوان ۱۳ تا ۱۹ ساله از خانه فرار میکنند که ۶۰ تا ۷۰ درصد این افراد، شامل دختران و ۳۰ تا ۴۰ درصد از آن در بین پسران رخ میدهد.
میزان محبت، صمیمیت، حمایت عاطفی و وابستگی ازجمله مسائل مهمی است که در دوران اولیه زندگی میتواند در بروز رفتارهای بهنجار یا نابهنجار موثر باشد. نتایج تحقیقات نشان داده است که هرچه از میزان وابستگی والدین به فرزندان کاسته شده، بر فرار آنان از خانه افزوده شده است. مساله دیگری که بهعنوان دلیل فرار وجود دارد اما کسی فکرش را نمیکند که در ایران هم وجود داشته باشد، بحث ناامنی در خانواده است؛ یعنی در خانوادهای که دختر مورد سوءاستفاده جنسی پدر یا برادر قرار گرفته یا احساس میکند که ممکن است این اتفاق برایش بیفتد. علت دیگر فرار در خیلی از شهرهای کشور، مساله ازدواج و اجبار در آن است. ما مواردی داشتیم که اینها به دلیل جبری که در خانواده درمورد ازدواجشان وجود داشت، فرار کرده بودند.
گروه همسالان
دیگر شاخصی بود که به میزان ۵/۶۷ درصد تاثیر زیادی بر فرار دختران داشته است. گروه همسالان، بهعنوان دومین عامل(بعد از خانواده) در جامعهپذیری جوانان و نوجوانان نقش مهمی برعهده دارد. ارتباط با گروههای سنی در شکلگیری رفتار فردی و اجتماعی نوجوانان و جوانان بسیار مهم است. این گروه ممکن است تاثیر خانواده را نیز دگرگون یا حتی خنثی کند. انسان به دلایل مختلف خود را با دیگران مقایسه و ارزیابی میکند. در این فرآیند انسان ارزشها و استانداردهای افراد یا گروههای دیگر را بهعنوان یک قالب مقایسهای و مرجع در نظر میگیرد. این گروه میتواند در پیشرفت و تکامل شخصیتی و رفتارهای اجتماعی نوجوانان و جوانان نقش مهمی ایفا کند. همچنین میتواند زمینه یادگیری بسیاری از مهارتها و فعالیتهای اجتماعی را فراهم کند. بنابراین حضور در محیطهای نامناسب و داشتن دوستان ناباب و ارتباط با معیارهای اخلاقی غیرمتعارف اجتماعی میتواند زمینه رفتارهای نامناسب را ایجاد کرده و گروه همسالان میتواند بهعنوان گروه مرجع مورد توجه قرار گیرد.
رویای محبت و آزادی
دخترهایی که فرار میکنند، تصورشان از فرار، بهدست آوردن شرایط واقعا خوب است. اما این تصویر رویایی شاید فقط ۲۴ ساعت طول بکشد! خیلی از این بچهها بعد از ۲۴ساعت، فجایعی را تجربه کردهاند که درککردنش خیلی سخت است؛ مورد تجاوز قرار گرفتهاند، کتک خوردهاند، خانههایی که از ترس به آنها پناه میبرند و بعد آنجا آسیب میبینند و... ولی واقعا اکثرشان دنبال یک زندگی خوبند و میخواهند محبت را تجربه کنند یا استقلال و خود بودن را؛ یعنی دنبال یک امید واهی هستند.
پس از فرار
گرفتارشدن در دام شبکههای قاچاق دختران و زنان جوان: قاچاقچیان، ایادی خود را در مناطقی مانند پارکها، مقابل مدارس راهنمایی و دبیرستانها و اماکن عمومی میگمارند تا با پرسهزدن در این اماکن و شناسایی دخترانی که از منازل خود فرار کردهاند، آنها را با وعدههایی، به دام اندازند. گاهی فرار، پس از طرح دوستی و آشنایی از سوی دلالان شبکههای قاچاق و دادن وعدههای مختلف چون خروج آسان از کشور و درآمد خوب و زندگی بهتر، اتفاق میافتد. تجاوز، اجبار و تحمیل: معمولا دختران فراری که آسیبپذیر نیز هستند، گرفتار مشکل تجاوز، اجبار و تحمیل میشوند. قاچاقچیان، دختران جوانی را که به هر انگیزه از خانه خود گریختهاند، وسیله درآمد خود قرار میدهند. آنها را به برقراری ارتباط جنسی و انجام کارهای خلاف مجبور میکنند. در سالهای اخیر نوع جدیدی از فریب و قاچاق دختران و زنان از طریق اینترنت مشاهده میشود که بیشتر حاصل گسترش شبکههای ارتباطی مجازی است.
حدود سال۷۷ یا ۷۸ بود که فرار دختران بهعنوان یک معضل و بحران اجتماعی در جامعه مطرح شد و جامعه روی این مساله حساس شد؛ در نتیجه، سازمان بهزیستی ستادی را ایجاد کرد. تعدادی از اینها که خانواده داشتند، بعد از مددکاریی که روی خانواده انجام میشد، به خانواده ارجاع میشدند و بقیه که نیاز به بازپروری داشتند، به مراکز مختلف فرستاده میشدند.
بعد از این برنامهها، سازمان بهزیستی به این نتیجه رسید که علاوهبر دختران و زنان فراری، خانمهایی هم هستند که نه مجرمند، نه معتادند، نه فراریند، بلکه در خانههایشان هستند و در منزل دچار مشکل شدهاند. مثلا مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند. برخلاف موارد قبلی که یا از طریق نیروی انتظامی به مراکز مددکاری معرفی میشدهاند یا از طریق سازمان زندانها، این مورد خاص به صورت خودمعرف به مراکز مددکاری مراجعه میکند.
بنابراین مراکزی تاسیس شد بهعنوان مراکز مداخله در بحرانهای اجتماعی یا اورژانس اجتماعی که کارش رسیدگی به زنان آسیبدیده اجتماعی بود. در تهران حوالی سال۸۰ این مراکز در چهار نقطه شهر تاسیس شد.
تبلیغات زیادی هم برای آن شد تا زنان و دخترانی که آسیبدیده اجتماعی هستند یا حتی دخترانی که از شهرستانها فرار کردهاند و به تهران آمدهاند، خودشان را به این مراکز معرفی کنند. در مراکز مداخله در بحران، یک تیم تخصصی هم تشکیل شد که سطح آسیبدیدگی و مرکزی را که باید به آن فرستاده شوند، تشخیص بدهد.
پسر فراری
در ایران نوع تعصب و دیدگاهی که درمورد دخترها وجود دارد، درمورد پسرها وجود ندارد. اما پسرها دلیلی ندارد که فرار کنند چون همان آزادی را دارند. یک مددکار میگوید: موردی بود که متاسفانه از نظر هوشی هم در حد مرزی بود؛ دختر، چهره قشنگی داشت. در محل یک پسری به او توجه میکرد. ارتباط یا چیز خاصی هم نبود، فقط توجه بود. بعد بین برادر این دختر و پسر دعوا و درگیری میشود. دختر که خیلی ترسیده بوده، از خانه فرار میکند و میخواسته به خانه خواهرش برود که نیروی انتظامی او را گرفته بود و آورده بود بهزیستی. فردای آن روز، برادر این دختر آمد و چون شناسنامه هم داشت، ما باید دختر را تحویلش میدادیم. فکر میکنید چه اتفاقی افتاد؟ برادر، دختر را برده بود در پارک لویزان دار زده بود. بابت چی؟ برای اینکه کسی در محل به او توجه کرده و یک شب هم خانه نبوده. با همه این تفاسیر برای بررسی یک آسیب اجتماعی از دو سو میتوان به آن نگاه کرد؛ نخست اینکه در خانههایی که خاستگاه چنین مسالهای است و دختران را به جای ماندن به رفتن و گریز تشویق میکند چه مسائلی وجود دارد؟ و بعد آنکه تا چه حد مراکز مددکاری یا مختص چنین افرادی در جامعه وجود دارد؟
مساله این است که اگرچه بخش نخست مسائل کلی بسیاری را در بر میگیرد که از فقر تا اعتیاد مردسالاری و.. است. اما در بخش دوم راهکارهای کاربردیتری میتواند وجود داشته باشد. اگر جلوگیری از فرار دختران از چنین خانههایی تا حد زیادی مشکل است ولی دستکم میتوان مراکز معتمدی را پیش پای این افراد قرار داد که اگر قصد بیرون زدن از خانه را دارد به جای گرفتارشدن در دام آسیبهای بیشتر به این مراکز مراجعه کنند. البته چنین راهکاری نیازمند کسب اعتماد و از سویی روشهای مددکاری و مشاوره است.
نظرات شما عزیزان:
تاریخ: برچسب:دختر فراری ,زن روسپی, بزهکاری, بزهدیدگی, قربانی شدن ,سوءاستفاده جنسی,خانواده,طلاق ,اعتیاد والدین ,
ارسال توسط زهرا